مقالات

نمایش تا از مورد
نتیجه جستجو برای :
  • سمنوپزان |
  • سمنو | حلوا‌گونه‌ای پخته‌شده از جوانۀ گندم، که پخت آن همراه با مراسم و آیینهای ویژه‌ای است، برای برآورده‌شدن نذر و حاجت، و نیز از اجزاء سفرۀ هفت‌سین.
  • سمک عیار | از معروف‌ترین، قدیم‌ترین و بلندترین داستانهای عامیانۀ منثور فارسی.
  • سمساری | از پیشه‌های سنتی برای مبادلۀ کالاهای مستعمل. سمسار در اصل واژه‌ای عربی و به معنای میانجی میان خریدار و فروشنده است (نفیسی؛ المنجد).
  • سماور | منظومه‌ای طنزآمیز دربارۀ سماور و چای، سرودۀ میرزا علی‌اکبر عشقی، که در 147 بیت در بحر رمل است و با این بیت آغاز می‌شود: باز عصر است و کسل شد طبع من / خیز و آتش در سماور برفکن.
  • سماور |
  • سماق | گیاهی با کاربردهای گوناگون پزشکی، صنعتی، خوراکی و آیینی.
  • سماع | در لغت به معنی شنيدن، با گسترش معنايی در مفهوم رقص، و در اصطلاح عارفان، صوفيان و درویشان، وجد و حالتی روحانی كه بر اثر شنيدن آوايی پديد می‌آيد و سالك را از خود می‌رهاند و به اسراری از غيب رهنمون می‌كند.
  • سما |
  • سلیم جواهری | یا سلیم جواهرفروش، از داستانهای کهن فارسی که تا چند دهۀ پیش در همۀ مناطق فارسی‌زبان رایج بوده است.
  • سلیمان | از پیامبران بنی‌اسرائیل که ویژگیهای او در فرهنگ و ادب کتبی و شفاهی ایران بازتاب فراوان دارد. تلفظ نام سلیمان (سل‍ 972-932 ق‌م) به زبان عبری، شلومو (به معنای پر از سلامتی) است؛
  • سلمانی |
  • سلطان جمجمه | مثنوی کوتاهی در 86 بیت از سراینده‌ای به نام عطار؛ چنان‌که خود در بیتی از این مثنوی بدان اشاره کرده است: پس بیامرزی تو این عطار را / کو به نظم آورد این اشعار را.
  • سلطان اسحاق | مهم‌ترین پیشوای مذهبی طریقۀ یارسان (اهل حق) که مقبره‌اش در روستای شیخان از توابع پاوه در استان کرمانشاه زیارتگاه مردم است.
  • سلطان ابراهیم و نوش آفرین |
  • سلطان ابراهیم، امامزاده | مرقد امامزاده سلطان ابراهیم، به گویش لری بختیاری «سلطون بِریم»، فرزند امام موسى کاظم (ع)، که از زیارتگاههای مقدس و مورد اعتقاد افراد ایل بختیاری و ساکنان روستاهای مجاور است.
  • سلطان |
  • سل، | بیماری عفونی و مسری که بیشتر ریه را مبتلا می‌کند.
  • سگ‎دید | آیین نشان‌دادن جسدِ شخص درگذشته به سگ، برای اطمینان از مرگ در دین زردشتی.
  • سگ | جانوری اهلی با کاربردهایی متنوع در امور نگهبانی و شکار. سگ در فرهنگ ایران باستان بسیار ارجمند بوده، اما در فرهنگ ایران اسلامی، نجس و گاهی نیز محکوم به مرگ است.
  • سکسکه | انقباضهای پی‌درپی و غیرارادی عضلۀ دیافراگم و عضلات تنفسی بین‌دنده‌ای، که بر اثر آن، هوا به‌سرعت به درون ریه‌ها کشیده، و سبب بسته‌شدن سریع تارهای صوتی و دریچۀ واقع در بالای حنجره می‌شود و با ایجاد صدایی خاص همراه است («آشنایی ... »، بش‍‌ ؛ بردنورد، بش‍‌ ). معمولاً این صدا با سرعت و پیاپی شنیده می‌شود.
  • سک سک بازی |
  • سق سیاه |
  • سقز | صمغ درختی خودرو به نام وَن یا بنه از تیرۀ پسته.
  • سق برداشتن | عملی سنتی که بر روی کام نوزادان اعمال می‌شود و آن عبارت است از آغشتن نوک انگشت شست یا سبابه به تربت کربلا، و در درجات بعد به عسل یا خرما، نمک و جز اینها، و فشردن آن به کام نوزاد به طرف بالا، با این باور که هم سلامت نوزاد تأمین گردد، هم شیر مادر را به‌راحتی بمکد و هم در بزرگ‌سالی، کلمات را به‌خوبی ادا کند و دچ...
  • سقایی | از پیشه‌های سنتی برای آب‌رسانی به مردم تشنه.
  • سقا خوانی | از آیینهای کهن عاشورایی همراه با نوحه‌سرایی دسته‌جمعی، برای یادآوری مصائب تشنه‌لبان کربلا.
  • سقاخانه | بنایی با هاله‌ای از تقدس، در معابر عمومی برای آب‌رسانی به تشنگان و یادآور بخشی از مصائب صحرای کربلا.
  • سفره و سفره‌آرایی | سفره در لغت به معنی پارچه‌ای که می‌گسترند تا روی آن خوردنی و نوشیدنی قرار دهند (معین، نفیسی، ذیل واژه) و سفره‌آرایی هنرِ چیدن غذا بر سفره است.
  • سفره نذری | نذری که با مراسمی خاص ادا می‌شود و انواع گوناگون دارد. نذر، نوعی مبادله با جهان مینوی و نیروهای فوق طبیعی است (همایون‌سپهر، 9).
  • سفرنامه نویسی درباره ایران | گزارش سفر که به‌طور عمده از سدۀ 10 ق / 16 م رایج شد.
  • سفر | جابه‌جایی انسان به خارج از جامعه برای تجارت یا تفریح و نه برای انجام کارهای روزمره. واژه‌های سیاحت و گردش هم در موارد بسیار به جای سفر به کار می‌رود.
  • سفال و سفالگری | دو مفهوم مربوط به هنر کهنِ ساختن اشیاء از گل رُس ورزداده، شکل‌گرفته، پخته‌شده و بیشتر لعاب‌خورده.
  • سعید و میر سیف الدین بیگ | داستانی عاشقانه به زبان کردی سورانی با ترکیبی از نظم و نثر که بخش منظوم آن با وزن هجایی سروده شده است.
  • سعدی | مشرف‌الدین مصلح شیرازی، از بزرگ‌ترین شاعران و نویسندگان ایرانی که آثار ماندگارش گنجینۀ فرهنگ عامۀ عصر او ست.
  • سرو ابرقو |
  • سرو | از مهم‌ترین و شناخته‌شده‌ترین گیاهان اسطوره‌ای و آیینی در فرهنگ ایرانی. سرو درختی است از راستۀ بازدانگان و از تیرۀ مخروطیان که برگهای سوزنی و همیشه‌سبز دارد؛
  • سرند |
  • سرنا، سفرنامه | یا آدمها و آیینها در ایران، عنوان گزارش سفر کارلا سرنا، نویسنده و جهانگرد ایتالیاییِ سدۀ 19 م / 13 ق، به ایران در دورۀ ناصرالدین شاه.
  • سرنا | سازی محلی و کهن از گروه آلات موسیقی بادی دوزبانه. این ساز در بیشتر نقاط روستایی ایران، معمولاً با ساز کوبـه‌ای دهـل نواختـه می‌شود (حـدادی، 305).
  • سرمه | یا سورمه، گردی نرم، بیشتر به رنگ سیاه، که برای زیبایی و نیز درمان به چشم می‌کشند.
  • سرمامک، بازی |
  • سرماخوردگی |
  • سرگین | یا سَرگین، هر نوع مدفوع اعم از فضلۀ انسان و حیوان.
  • سرگذشت حاجی بابای اصفهانی | داستانی دربارۀ اوضاع اجتماعی ایران در دورۀ فتحعلی شاه قاجار (1212-1250 ق / 1797-1834 م) اثر جیمز جاستی‌نین موریه.
  • سرکه | مایعی خوراکی با کاربردهای صنعتی و دارویی و نیز دارای بازتاب فرهنگی در باورهای مردم. در زبان پهلوی سرکه را سیک (مکنزی، 75)، در فرهنگ‌نامه‌های کهن گاه آن را سرکا (برهان ... ، ذیل واژه)، و در زبان عربی آن را خَلّ (صفی‌پوری، ذیل واژه) نامیده‌اند.
  • سرسره بازی | از انواع بازیهای کودکانه. این بازی تا چند دهۀ پیش، در بیشتر مناطق ایران جزو بازیهای زمستانی بود.
  • سرسام | گونه‌ای بیماری روانی حاد. سرسام مرکب از دو کلمۀ «سر (رأس)» و «سام» (به معنی ورم و آماس) است ( آنندراج؛ شکیبی، 50، 54)؛
  • سردی |
  • سردم | جایگاهی رفیع و محترم ویژۀ زورخانه‌ها و قهوه‌خانه‌ها، و محل استقرار مرشدان و استادان سخنور.

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: